گزاره های بی منطق

مخلوقات قلم من

گزاره های بی منطق

مخلوقات قلم من



آمد از آسمان خطابی سرخ

عشق برخاست با جوابی سرخ  

دشت در دشت لاله در لاله

کربلا بود و انتخابی سرخ

فصل رفتن رها شدن پرواز

پای یک مرد بررکابی سرخ

سوی یک راه راه بی برگشت

اسب می رفت با شتابی سرخ

بالهای کبوتری برخاک

یک طرف نیز مشک آبی سرخ

لای لای فرشته ها می برد

کودک تشنه را به خوابی سرخ

می دمید از ورای تاریکی

برسر نیزه آفتابی سرخ

داغهای عظیم عاشورا

ثبت میگشت در کتابی سرخ

تا همیشه همیشه می ماند

پرچمی سبز، انقلابی سرخ